سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 17838

  بازدید امروز : 7

  بازدید دیروز : 0

برق قدرت

 
فرمان خدا را بر پا ندارد جز کسى که در حق مدارا نکند و خود را خوار نسازد و پى طمعها نتازد . [نهج البلاغه]
 
نویسنده: احمد زارع مهریزی ::: چهارشنبه 85/3/3::: ساعت 6:29 عصر

 

از مهم ترین مقولات عرصه فرهنگ و هنر مسأله غنا وموسیقى است. تأثیر شگفت انگیز غنا و موسیقى بر روح آدمى, توجه بیشتر اقوام را از دیرباز به سوى خود کشانده است. شاعران ایرانى به وجود خوانندگى و نوازندگى درایران کهن و دوران ساسانى اشاره کرده اند.تأثیر آن به قدرى زیاد بوده است که شاهان ساسانى, خلفاى اموى عباسى و… گاه براى نواختن یک قطعه کوتاه, پولهاى گزافى را مى پرداخته اند; مثلاً هارون, به ابراهیم موصلى, که براى او موسیقى اجرا کرده بود, سه هزار درهم جایزه داد1.

البته بیشتر پادشاهان و خلفا, غنا و موسیقى را با شراب و شاهد همراه مى کرده اند که از دید شرع, هرگز مشروع نبوده و نخواهد بود, اما استفاده از این هنر, مختص به این مجالس گناه آلود نبوده است, نغمه هاى روحانى و دل انگیزى که تأثیرى عمیق بر روح شنوندگان داشته است نیز, در لابه لاى صفحات تاریخ, دیده مى شود. ابن ابى الحدید, در باره صداى حضرت داوود(ع) مى نویسد:

(به حضرت داوود, نغمه خوش و دلپذیرى عنایت شده بود, به گونه اى که پرندگان, هنگام نغمه سرایى وى, در محراب عبادت وى, جمع مى شدند و حیوانات بیابان نیز, به مجردشنیدن صداى وى, به اونزدیک مى شدند و از شدت تأثیر جذبه صداى خوش او, حضور مردم [و خطرهاى ناشى از آن] را فراموش مى کردند2.)

حضرت داوود, جداى از نغمه خوش, مزمارى3 معروف داشته است. امیرمؤمنان(ع) وى را صاحب (مزامیر) وقارى اهل بهشت معرفى کرده است4.

هنر استفاده از صداى نیکو در آغاز اسلام, در عرصه قراءت قرآن جلوه کرد. روایات زیادى در باره قراءت نیکوى پیامبر اکرم(ص) و دیگر معصومان(ع) وارد شده است. بعضى ازروایات, پیامبر اکرم(ص) را (احسن الناس صوتاً بالقرآن) معرفى کرده اند6 و از روایت دیگر برداشت مى شود که آن حضرت در نماز جماعت, براى رعایت حال مأمومین و جلوگیرى از خود بى خود شدن آنان, از نیکویى قراءت خویش مى کاسته است7.

امام زین العابدین و امام باقر(ع) چنان با صداى خوش قرآن مى خواندند که گاه, مردم مى ایستاده اند و به قراءت آنان گوش فرا مى داده اند8 و گاه نیز, نیکویى قراءت امام, آنان را از هوش مى بوده است9.

خوش خواندن قرآن, منحصر به معصومان(ع) نبوده است, شمارى از صحابه و تابعین نیز, قراءتهاى نیکویى داشته اند.

در بعضى از موارد, پیامبر اکرم(ص) به قراءت آنان با کمال اشتیاق گوش فرا مى داده است10. در مواردى نیز, قراءت آنان رابه (مزمار) داوود(ع) تشبیه مى فرموده است11.

از سوى دیگر, با نگاهى کوتاه به مجموعه هاى روایى, دو موضوع: غناء و آلات لهو و لعب جلب نظر مى کند. روایات بسیارى به حکم این دو موضوع: غناء, موسیقى و ابزارهاى آن و شرح نمونه هاى آنها پرداخته اند.

صاحب وسائل الشیعه, در ضمن طرح سه عنوان پیوسته با مسأله, پنجاه و دو روایت را مى آورد.12

مشهور فقهاى شیعه, از این روایات, حرمت غنا را استفاده کرده اند13 و گروهى, حکم فوق را, اجماعى دانسته اند14.

با این همه, در موضوع غناى حرام, اختلاف زیادى وجود دارد. مفهوم غنا, ضرب المثل مفهوم مجمل در میان اصولیان شده است. از سوى دیگر, اختراع و استعمال وسائل و ابزارهاى جدید موسیقى نیز مى تواند در ابهام بیشتر مصادیق غنا و موسیقى حرام, در عصر حاضر مؤثر افتد.

پوشیدگیهاى بالا, تا پیش از پیروزى انقلاب اسلامى ایران, نمى توانست مسأله ومشکلى در زندگى اجتماعى مسلمانان به حساب آید, چرا که رادیو و تلویزیون که بیشترین استفاده را از این هنر مى کند, در دست متعهدان به دین اسلام نبود و مردم مسلمان نیز, با توجه به اختلاط مسلم مصادیق حلال و حرام و غلبه مصادیق حرامِ قطعى موسیقى و غناء از استفاده از این دو رسانه خوددارى مى کردند, تا به گناه آلوده نشوند. فقیهان نیز, با توجه به کاربردهاى حرام این دو وسیله فتوا به حرمت خرید و فروش آنها مى دادند; امّا امروزه, شرایط زمان و مکان و حاکم بودن فقیه, اجازه تکرار احتیاطات و تکرار شرحها و روشنگریهاى موضوعى و حکمى این مقوله را که توسط فقیهان دورانهاى پیش, بیان شده, نمى دهد. امروزه که گونه هاى فراوانى, از این نوع هنر در عرصه فرهنگ عمومى جهان ارائه شده و با بررسیهاى علمى, ویژگیهاى متمایز آنها تا حدود زیادى شناخته شده است و ازجهت تجربى تأثیرات هر نوع نیز از انواع دیگر, کاملاً متمایز و ملموس گردیده, کند و کاوى نوین و همه جانبه مورد انتظار است.

این نکته, هرگز به معناى تلاش در جهت توجیه فقهى آنچه مرسوم است, نخواهد بود, بلکه در حقیقت با توجه به طرح پرسشهاى نوین و فهم تفاوت کاربردهاى غنا و موسیقى و روشن شدن بیشتر زوایاى مخفى غنا در موسیقى, باید تلاش ورزید که به فهم دقیق ترى از حکم شارع مقدس اسلام رسید و تا حد امکان تکلیف موضوعات مشتبه و مورد احتیاط را روشن کرد.

نکته دیگر آن که: گرچه از جهت فتوایى, فتاواى راهگشاى حضرت امام خمینى که امروزه نیز, براساس جواز تقلید از آن امام راحل, که مورد نظر عموم فقیهان و مراجع در قید حیات است, مورد عمل قرار مى گیرد; از این روى, از جهت عمل به وظیفه شرعى, تکلیف رسانه ها و مردم مشخص است, امّا آنچه مهم تر از فتواست, ارائه تبینهاى نظرى و استدلالى و برهانى ساختن همه جانبه این فتوا و یا تبیین دیدگاههاى فقهى دیگر است; چرا که حیات دراز مدت یک اندیشه در زمانهاى دور, بیش از آن که مبتنى بر شخصیت صاحب آن رأى باشد, بر برهانها و استدلالهاى روشن و استوار متکى است.

پرسشهایى که در این مقال, مهم تر جلوه مى کند, از این قرار است:

حکم شرعى غناء, حرمت است یا حلیت؟ و یا در حکم یاد شده, تفصیلى وجود دارد؟

در هر صورت, مقصوداز غناى محرم چیست؟

آیا غناى لُغوى موضوع حکم شرعى است؟ یا غناء داراى مفهوم جدیدى گردیده و حقیقت عرفیه یا شرعیه آن با معناى لُغوى متفاوت است؟ ازویژگیهاى زمان صدور روایات, مى توان رهبرد ویژه اى درفهم و یا تبیین موضوع غناى محرم به دست آورد یا نه؟

در صورت اجمال مفهومى غناء و یا تعارض روایات, اصل عملى مورد تمسک چیست؟

اجماع فقها, در حکم مسأله چه مقدار مى تواند به عنوان مستند جداگانه اى رخ بنماید؟

در صورت رسیدن به نتیجه فقهى غیر مشهور, جامعه مأنوس با فتواى مشهور را چگونه مى توان با فتواى غیر مشهور آشنا کرد, به گونه اى که مخالفت با مشهور را مخالفت با ضرورى دین, نپندارند؟

ابتدا اشاره کوتاهى به ویژگى غناء و افراد شایع آن در زمان صدور روایات مى کنیم تا بدین وسیله به فضاى صدور روایات و فهم مقصود واقعى آن نزدیک شویم, سپس به مفهوم لغوى غناء اشاره مى کنیم و اختلاف نظر بسیار لغویان را در این زمینه مى نمایانیم. یادآورى اجمالى فتاواى فقهاى معروف وفتاواى گونه گون آنان, بخش بعدى این مقال را تشکیل خواهد داد. پس از آن ادله گونه گونى که از کتاب, سنت و اجماع در بیان حرام بودن و یا حلال بودن غنا آمده, به بوته بررسى مى نهیم. کشف بهتر موضوع حکم شرعى درباره غنا, با توجه به روایات و ادله دیگرى که در بخش قبل آمده است, پس از تبیین حکم غنا, خواهد آمد.

غنا, در گاهِ ظهوراسلام

آن گونه که از کتابهاى تاریخى معتبر به دست مى آید, فن موسیقى و غنا, پیش از آن که در جزیرة العرب رواج یابد, در میان اقوام متمدن آن زمان, چون: ایران وروم شناخته شده و استعمال مى گردیده است.گروه مغنیان در نزد فارسیان جایگاه ویژه اى داشته اند و مجالس مهم خویش را در همه شهرها و ایالات به آواز وصناعت آنان, پرشور و گرم مى داشته اند; اما عرب جاهلى با این هنر, همچون هنرهاى زیاد دیگرى, نا آشنا بود.

ابن خلدون در این باره مى نویسد:

(عربها, در آغاز, که به فن (شعر) آشناشدند, کلام خویش را با حفظ تناسب حروف متحرک و ساکن, در قالبهاى شعرى جدا جدا مى ساختند و به آن (بیت) مى گفتند… این تناسب شعرى, قطره اى از دریاى تناسب صدا در کتابهاى موسیقى است, امّا عرب به آنها آگاه نبود, پس از آن شتربانان به (حداء) تغنى مى کردند و دخترکان و کنیزان, به ترجیع صدا و ترنّم آن در خانه هامى پرداختند. اگرترنّم در شعر بود, به آن (غنا) و اگر در قراءت بود, به آن (تغبیر) مى گفتند. نوع دیگرى از تغنى آنان که با دایره و نى همراه بود و موجب سبکى مى شد, سَنّاد نام داشت. البتّه این نوع تغنى آنان (فنى) نبود وگونه اى بود که بدون تعلیم نیز به آن راه برده مى شد. در زمان ظهور اسلام و غلبه مسلمانان بر کشورهاى دیگر, در آغاز لذت آنان در قرآن خواندن و ترنّم به اشعار (که رسم قدیم آنان بود) خلاصه مى شد, امّا باکسب غنائم جنگى و حصول رفاه و خوشگذرانى و راه یافتن مغنیان حرفه اى فارس و روم به میان اعراب, کم کم عرب با زمینه هاى جدیدى آشنا شد. اشعار عربى را در قالب لحن هاى غنایى تازه وارد ریخته و برخى نیز, به فراگیرى این فن مشغول شدند, نام مَعبر و ابن شریح در این زمینه مشهور شد. زمان ابراهیم بن المهدى از بنى عباس رسید و افرادى چون ابراهیم موصلى و فرزندش, اسحاق و نوه اش, حماد به این فن مشهور شدند, در این زمان بنى عباس در لهو غوطه ور شدند و آلات جدیدى براى رقص تهیه کردند15).

ورود موسیقى فنى و پیچیده,در اثر ارتباط اقوام عرب جاهلى, با اقوام دیگر, حاصل شد. ابوالفرج اصفهانى مى نویسد:

(مهم ترین ابزارى که عربان حجاز, پیش از اسلام, براى نواختن به کار مى بردند, دف چهارگوش و نى لبک و نى بلند بود.16)

در حدود دوران پیامبران اسلام(ص) نفوذ موسیقى از دیگر سرزمینها, در قلمرو عرب, آغاز شده بود.

امیران غسانى, دسته هاى هم آوازى از دختران نغمه گر داشتند.

لحمیان حیره (عود) را از ایران گرفته بودند و حجازیان, از ایشان گرفتند, بنابر روایتى, نضربن حارث بن کلده, این ابزار را ازحیره, به مکه برد.17روایت دیگرى, آوردن عود ایرانى را به ابن سریج نسبت مى دهد18.

این نغمه پردازى, در دورانى جاهلیت, وجود داشته است و بیشتر, زن بوده اند. ابوالفرج اصفهانى, نام شمار زیادى از آنان را آورده است19.

خنساء, بزرگ ترین زن شاعر عرب, که در روزگار پیامبر(ص) مى زیسته, مرثیه هایى در رثاى برادرش سروده که با آواز, خوانده مى شده است20.

با ظهور اسلام در میان جامعه متعهد به دین, به دلایل فراوانى, از جمله, وضعیت انقلابى روزگار پیامبر(ص) و فراوانى جنگها و درگیریها, از وجود زنان آواز